جدول جو
جدول جو

معنی سوک سوک - جستجوی لغت در جدول جو

سوک سوک
غوزه ی کوچک پنبه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سِ)
دهی است از دهستان زز و ماهرو بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. دارای 256 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سوء سلوک
تصویر سوء سلوک
بد رفتاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوت سوتک
تصویر سوت سوتک
آلتی کوچک که چون بر دهان بدمند سوت زند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سک سک
تصویر سک سک
((سُ سُ))
یکی از بازی های کودکان، و آن نوعی قایم باشک است
فرهنگ فارسی معین
آلت سوت زنی
فرهنگ گویش مازندرانی
واژه ای که به هنگام نوازش کودک استعمال شده که اشاره به تشبیه.، روشنایی، چشمک ستاره، بارقه ی ضعیف نور
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب چهارتراشی که یک لبه ی آن پخ شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای راه رفتن اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
رعشه و لرزش در اثر سرما، لرز شدید بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
راه رفتن بسیار، مشغول بودن به کارهای کم اهمیت در محدوده.، آوای جویدن و شکستن قند
فرهنگ گویش مازندرانی
باد برف و بوران آور که در زمستان از سمت جنوب به شمال دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
تنبل و شل و ول، مرغ حق
فرهنگ گویش مازندرانی
مرغ حق، از اصوات برای فراخواندن ماکیان، نوعی گنجشک مهاجر.، گنجشک مگس خوار
فرهنگ گویش مازندرانی
آخرین آب خرمالو، از اصوات برای صدا زدن سگ، صدای تبر یا اشیای دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات، صدای جوجه ی پرندگان در شب، ساکت، آرام، صدای
فرهنگ گویش مازندرانی
آهسته آهسته
فرهنگ گویش مازندرانی
نور اندک، براق بودن ظروف و اشیا
فرهنگ گویش مازندرانی
روشن و خاموش شدن نور در تاریکی، سوسو زدن
فرهنگ گویش مازندرانی